فوج فوج. (فرهنگ رشیدی). گروه گروه و فوج فوج. چه الم بمعنی فوج و گروه باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (آنندراج) (از انجمن آرا). فوج در فوج. (فرهنگ سروری) (فرهنگ خطی) (برهان جامع).
فوج فوج. (فرهنگ رشیدی). گروه گروه و فوج فوج. چه الم بمعنی فوج و گروه باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (آنندراج) (از انجمن آرا). فوج در فوج. (فرهنگ سروری) (فرهنگ خطی) (برهان جامع).
یا یلملم، هر دو صحیح و مستعمل اند ویاء در یلملم بدل از همزه است و زاید نیست، کوهی ازکوههای تهامه است و از مکه دو شب فاصله دارد و آن میقات مردم یمن است. ابو دهبل در وصف شتر خود گوید: خرجت بها من بطن مکه بعد ما اصات المنادی للصلاه و أعتما فما نام من راع و لاارتد سامر من الحی، حتی جاوزت بی الملما. (از معجم البلدان)
یا یلملم، هر دو صحیح و مستعمل اند ویاء در یلملم بدل از همزه است و زاید نیست، کوهی ازکوههای تهامه است و از مکه دو شب فاصله دارد و آن میقات مردم یمن است. ابو دهبل در وصف شتر خود گوید: خرجت بها من بطن مکه بعد ما اصات المنادی للصلاه و أعتما فما نام من راع و لاارتد سامر من الحی، حتی جاوزت بی الملما. (از معجم البلدان)